دلنوشته های مامانی

پسرم

پسرم  سالها منتظرت بودم تا  به این دنیا بیائی و عشقم را به پات بریزم. بعد از دعاها و راز و نیاز های زیاد و خواست خدا بلاخره  پسرم برامون موند و من  و بابائی با سختی های زیاد روی ماهت رو دیدیم و تونستیم بغلت کنیم برات مینویسم تا بدونی که من و بابائی بی نهایت دوستت داریم .
10 آبان 1391

سلام

خیلی دلم میخواست احساساتم رو در مورد پسرم محمد طاها بنویسم حالا اینجا مینویسم تا پسرم از احساسات مادرش  بدونه
10 آبان 1391
1